رادمهر جانرادمهر جان، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

قندعسل مامان ،عشقم ، دوست دارم

لغت نامه ی رادمهر

گل پسر مامان  حدودا از   ماهگی به بعد شروع به حرف زدن کرد .همون اَ دَ بَدَ ی خودمون... مامان دلارام هم کلمات رادمهر رو از 10 ماهگی تا پایان 2 سالگی رو توی این قسمت یادداشت میکنه... روزی هزاران بار خدا رو به خاطره این نعمت زیبا  (صحبت کردن)رادمهر خدا رو شکر میمنم ...اولین بار که شروع کرد به حرف زدن اشک توی چشمام جمع شد...حتی الان هم که حدودا 19 ماهه هست وقتی حرف میزنه  با اینکه کلمات رو نمیتونه خوب تلفظ کنه حتی اگر کار اشتباهی هم کرده باشه هیچ وقت با تندی باهاش  بر خورد نمیکنم و کلمه ی درست رو در حالی که میگیرمش توی بغلم براش تلفظ میکنم تا یاد بگیره..... عشقم ،عاشقتم...   ...
10 بهمن 1392

برگی از سلامت دلبندم

بدو تولد:                             1 ماهگی: رادمهر  شیر مادر می خورد.و خوابش بسیار کم است.           2ماهگی: شیر مادر میخورد اما به  علت وزن نگرفتن گل پسرم،دکتر برایش شیر خشک هم به عنوان کمکی تجویز کرد..... و در 2 ماهگی به خونه ی ننه مولود (مامان بزرگ مامان دلارام و بابا امیر) وبه خونه ی آقا جون (بابا بزرگ مامان دلارام) رفت.     3 ماهگی: به علت حساسیت به پروتئین گاوی و عفونت ریه که البته ناشی از بی توجهی دکتر اول قند عسلم بود ...
19 خرداد 1392
1