قند عسلم تولدت مبارک
قند عسلم تولدت مبارک 
گل پسرم،نور چشام.....
تولدت مبارک
االهی هزار ساله بشی ،مامانی....
عشق بازیگوشم ،عاشقتم...
گل پسرم
/(2592).gif)
ساله شد.
برای وجود زیبا و دوست داشتنیت ،هر لحظه ی زندگیم خدای مهربون رو هزاران بار شکر میکنم.
روز شنبه 28 اردیبهشت بود که خاله آرزو و مامان بزرگینا (مامان ،مامان دلارام)و دوستمون مامان مهدی جون گفتند ما تولد رادمهر میخواهیم بیاییم خونتون....
مامان دلارام بهشون گفت ما روز تولد رادمهر جون قرار بریم بیرون.شما فردا بیایید....
ما هم شام منتظرشون شدیم...و مهمونامون هم شب تولد رادمهر جون قدم رنجه کردند و زحمت کشیدند برای اولین تولد رادمهر جون که فکر میکنم همیشه توی خاطرش بمونه و ازش سوال کنه اومدن...
خوش اومدید......
ممنون بابت هدیه های قشنگتون....
روز تولد قند عسل سه تایی رفته بودیم آتلیه...اینم از عکسهاش.....
امشب شعری نخواهم نوشت
شمع را... برای تولدت روشن میکنم
و پرهایم را طواف میدهم
بر گرد آتشی که تو در جانم روشن کرده ای
جشن تولد توست
و من ،
باز به دنیا می آیم و خاکستر می شوم
تا راز حضور تو را بدانم
ققنوسم من امشب....
سی اردیبهشت !
چه بی همتا روزی ست برای من
بی همتا و بی مانند
برای من
منی که تو را از جانم دوست تر میدارم...
تار و پود ذهنم عجین شد با این زمان خجسته از روزی که قلبم با حس
بودنت آشنا شد....حقا که پر و بالم بخشیدی با آمدنت
اکنون رادمهرم،فرشته مهربان آرزوهایم!
بدان که وجود من لبریز شوق بودن توست
چنان سرشارم از بودنت
که...
که فقط خدا میداند
و وجود جهان نیز
در زیباترین روز سال
شادی خود را از وجود کوچک من وامدار است
چرا که من در این زیبا ترین روز عاشق ترین مردمان زمینم
و باز رادمهر من
لبخند بر لبانت جاودانه
و عشق در دلت ماندگار باد
زیبا بمانی
عاشق بمانی
بودنت مبارک ، بر من و بر جهان.
فدای لبخندهات ،قربون چشای قشنگت که اینقدر ملیح میخندن
پسر گلم همیشه دوستت خواهم داشت....
شب تولد رادمهرکم،مهمون داشتیم. و روز تولد رادمهر جونم سه تایی به اتفاق رفتیم پیش دوست مامان دلارام عکس گرفتیم (عکسهای بالا)البته پرتره ی یک سالگیم رو توی معرفی وبم گذاشتم....
مامان دلارام وقتی عکسهامو دید اینقدر ذوق کرده بود که اشک توی چشاش جمع شده بود و تند تند زیر لب می گفت الهی داماد بشی مامانی ، الهی هزار ساله بشی ،عاقبت بخیر بشی جیگرم و...
از چند روز قبل از تولد رادمهر جون من (مامان دلارام)حس و حال سال قبل یعنی وقتی که رادمهرکم توی دلم بود برام تجدید میشد ...حال و هوای اونوقت ....شبی که قرار بود فرداش برم بیمارستان...تا روز دهم که از تولد قند عسلم گذشته بود ....
رادمهرم،تمام عشقی رو که دارم صمیمانه به تو میبخشم.امیدوارم همان فرزند دوست داشتنی من و بابا بمانی...
قند عسلم ....تولدت مبارک
