آرایشگر قند عسلم
این بنده ی خدا دنبال یه دونه پسر منه،الان میارمش یه دقیقه یجا وایسا..... بعد از تولد یک
سالگی رادمهر جان ، تصمیم گرفتم بعد از 5 ماه کهخودم یعنی مامان دلارام موهای فندقشو
اصلاح میکرده اونو بهآرایشگاه پیش دوست بابا امیر که اسمشون آقای ولی غفوری هستببرم
البته به اتفاق بابا امیر ....
بابا امیر رادمهر جان رو برد برای اصلاح موهاش....مامان دلارام همداشت لباس میپوشید که
بره آرایشگاه دنبال عسلش چون میدونستمبهم احتیاج میشه... که البته 5 دقیقه نشد
که بابا امیر زنگ زد شماهم بیا...
این عکس از قبل از آرایشگاه رفتن و گوله ،گوله اشک ریختنه....
عکس بالا هم از بعد از اصلاح و بعد ازاینکه آقا رادمهر رفته خونه و حمام کرده وبعد دوباره پیش
عمو آرایشگر رفته ، گرفته شده....
حالا مثل آقاها شدم....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی