به نام خدایی که از جنس ابرهاست

سلام مامانی، از امروز می خواهم شروع کنم از تو و بابایی ومامانی بنویسم.تا هر وقت بزرگ شدی و این دل نوشته ها رو خوندی بدونی که منو بابایی چقدر چشم انتظار امدنت بودیم وچقدر دوست داریم.

هیچ کس نمیدونه اون لحظه که فهمیدم که تو تو راهی و قرار کم کم تو دلم جون بگیری وبزرگ بشی چقدر خوشحال شدیم،آره خوشحال شدیم،هم مامان هم بابایی.

حالا هم داریم برای امدنت روز شماری میکنیم

وخدا رو بابت این هدیه زیبا که به ما داده شکر میکنیم.

چند هفته تا آمدنت

سلام نفسم.                              

 چند هفته دیگه بیشتر نمونده تا تولدت.اما واسه ی مامان خیلی دیر میگذره . 

دلم تنگه برای بغل کردنت -بوییدنت وبوسیدنت.بی تابم واسه ی اومدنت وبودنت.دل تو دلم نیست برای دیدنت توی لباسی که مامان بزرگ(مامان معصومه)به سلیقه ی مامان واست  خریده .خلاصه بی صبرانه منتظریم هم مامان هم بابا.

مادر

« عاقبت یک شب از این شبهای دور کودک من پا به دنیا می نهد

                    آن زمان بر من خدای مهربان نام شورانگیز مادر می نهد »

گل پسرم از امروز 7 روز مونده تا جدا شدن زیبا ترین وبهترین فرشته ی آسمونی  از بقیه ی فرشته ها و اومدنش تو بغل من و باباش.

باور کن تو بهترین هدیه ای هستی که تا به حال خداوند به من و بابا امیر داده ، بهترین هدیه اگه بدونی  چقدر این روزا دیر میگذره و سخت . خیلی چشم انتظار اومدنت هستیم ولی هر بار که توی دلم تکون میخوری ، کلی لذت میبرم و عشق میکنم .

دل تو دلم نیست که ببینم چه شکلی هستی ؟ کپلی یا نه؟ شبیه من هستی یا بابایی ؟ خلاصه خیلی چیزای دیگه إ

اصلا میدونی مامان نمیتونم بگم چه شور و حالی دارم إ

با آمدنت و گریستنت از ته دل میخندم ...

امشب آ خرین شبی است که منو بابا امیر تنها هستیم و از فردا صبح به امید خدا از تنهایی در میاییم وسه نفره میشیم . سه نوع لباس ، سه دست قاشق و چنگال ، سه جفت کفش و از همه قشنگ تر صدای خنده ی جدید تر و نوتر و پرشور تر .

دیدن روی ماهت و به آغوش گرفتنت آرزویی زیبا برایم شده . با هر بار تکون و حرکت توی دلم ، بیشتر برای اومدنت و دیدنت و بوسیدنت حریص می شم.

این هفته که گذشت با خودش آخرین روزهای تنهایی هفته ی منو وبابا امیر رو برد:

آخرین شنبه ی تنهایی 23 \ 2 \ 91 و آخرین یکشنبه ی تنهایی 24 \2 \ 91 وآخرین دوشنبه  ... و خلاصه بار سنگین  آخرین تنهایی ها وسکوت خونه ی ما رو هفته ی چهارم اردیبهشت 90 به دوش کشید و باخودش برد؛ و فردا آغاز زندگی سه نفره ی بابا امیر و مامان دلآرام و گل پسرمون راد مهر جونم .

فردا 30 \ 2 \ 91 آغاز صبحی زیبا ، پر شور و سبز و دوست داشتنی و ... هست.

   ** تولدت مبارک**

   **خوش اومدی قند عسل**