فقط به خاطر یک بوس کوچولو
خداوندا زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن
که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داده است
مادر دوستت دارم
سلام رادمهر کوچولو
میدونم خیلی مریض شدی ،طاقت دیدن تو را در بیمارستان نداشتم ،
طاقت دیدن و تحمل کردن سرفه هایت را نداشتم . با هر سرفه ات اشکام بی اختیار می آمدند . جیگرم تیکه تیکه میشد .
چرا چرا چرا مریض شدی ؟
تو خیلی خیلی کوچیکی .مامان دلارام خیلی باید صبوری کنه میدونم الان جیگرش خونه .
مامان میگه : به خاطر یه بوس کوچولو مریض شدی . آره؟
من اگر میدونستم کی تو رو مریض کرده اون لبهاشو با چسب بهم میچسبوندم بعد یه چسب نواری هم روش میزدم و از سقف آویزونش میکردم . تا هر کس ببینه عبرتی بشه که دیگه تو را بوس نکنند و از پشت ویترین ببینند .
عزیزه دلم ایشالله زوده زود برگردی خونتون در آغوشه گرم پدر و مادر مهربونت .
دوستت دارم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی